هدف اساسي قرآن سير دادن انسان از ظلمتهاي جهل و نقص به سوي كمال علم و نور است و اين يك عمل تربيتي است. كه قرآن به تدريج انجام داده است.
قرآن طي بيست و سه سال به پيامبر نازل شد، ولي مصحف موجود بر اساس ترتيب نزول سامان نيافته است، پس براي كشف روش تربيتي قرآن و نظام تربيتي قرآن و اسلام، لازم است نزول تدريجي قرآن بر اساس نقلهاي تاريخي مورد كاوش دقيق قرار گيرد تا نظام تربيتي قرآن كشف و بر مصاديق جديد در دوران بعدي تطبيق شود.
قرآن، تربيت، نزول و تفسير.
رويكرد تربيتي به مباحث قرآني تابع ظرفيت اين كتاب آسماني در توجه به مسائل تربيتي است. در اين مقاله ميخواهيم روشن كنيم كه قرآن نه تنها به موضوعات تربيتي اهتمام دارد؛ مهمترين هدف اين كتاب تربيت است و براي تحقق آن موضوعات تربيتي را در روش حكيمانهاي مربوط با اين هدف، نازل فرموده است.
تربيت را ميتوان از ريشه «رَبَبَ» به معني ايجاد تدريجي موجود تا رساندن او به حد نهايي كمال دانست. (ر.ك. به: راغب اصفهاني، مفردات، 236). به دختراني كه با مادرشان در خانه شوهر جديد به امورشان رسيدگي و زندگيشان اصلاح ميشود، «ربيبه» ميگويند. (ر.ك. به: طريحي، مجمعالبحرين، 2 /63) يا آن را از ريشه «ربو» به معني زياد شدن، رشد، علوّ و ارتفاع دانست. قرآن ميفرمايد: "قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً" (اسراء / 24) كه به معني بزرگ كردن است.
يكي از معاصران ميان سه واژه «ربيء» مهموز و «ربب» و «ربو» تفاوتي قائل است. به نظر وي «ربيء» به معناي علو و بلندي، «ربب» به معناي كشاندن به سوي كمال و «ربو» به معني پذيرش گستردگي و شكوفايي است كه نتيجهاش زيادي و فضل باشد (ر.ك. به: حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن، 4/34).
براي نزول قرآن اهداف جزئي، كلي، بخشي و جامع زيادي شمرده شده است. برخي از اهداف ابلاغي، آموزشي، تعليمي قرآن ياد كردهاند؛ گروهي به رفع اختلاف ميان مردم، يا اهل كتاب و صاحبان اديان گذشته توجه نمودهاند؛ گروهي رشد و شكوفايي عواطف انساني را هدف نزول شمردهاند و برخي به تحوّل فردي يا اجتماعي توجه كردهاند. ميتوان گفت مهمترين رسالت قرآن كشاندن انسان به كمال و تحصيل سعادت اوست؛ به گونهاي كه در مرحله اول همه ظرفيتهاي انساني در همه ابعاد فردي و اجتماعي، فطري و روحي و عقلي و معنوي شكوفا شود. سپس او را به سوي تحصيل سعادت يعني لذتهاي خالص و ابدي سوق دهد:
"كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ". (ابراهيم / 1)؛ «كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم، به خاطر اين كه مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاريكىها به سوى نور بيرون آورى، به سوى راهِ (خداى) شكستناپذير [و] ستوده».
خارج كردن مردم از ظلمات به سوي نور همان سوق دادن آنان از ظلمات جهل، ناداني و نقص به سمت كمال و نور و پاكي، يك عمل تربيتي است.
اين عمل حركتي جامع و همه جانبه است كه موجب ميشود انسان از همه ابعاد پليدي، پلشتي و تاريكي ـ چه در بُعد فكري و عقلي و چه جنبههاي معنوي و روحي، چه در ساحت فردي و چه در ساحت اجتماعي ـ رها و به سوي كانون نور و پاكي وارد شود.
عبارت "إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ" بدل از "إِلَى النُّورِ " (ر.ك. به: الجدول في اعراب القرآن، 13 / 153) ميباشد، يعني انسان با ياري تربيت پيامبر اكرم و در ساية قرآن از تاريكيها خارج ميشود و پاي در راه پروردگارش ميگذارد؛ راهي كه صاحبش پيروز و توانا بر رساندن انسان به كمال و سعادت مورد انتظار است و هم او پروردگاري ستوده است كه همه كمالهاي شايسته ستايش را در اختيار دارد و به همين دليل ستودني است، بنابراين آيه، نقش اصلي در تربيت و رساندن به كمال و سعادت را راهِ پروردگار ميداند و پيامبر و كتاب مقدمات ورود انسان به اين راه را فراهم ميسازند.
پس آنگاه كه انسان از تاريكيها و گمراهيها به راه پروردگار وارد شد، پروردگار پيروز و ستوده او را به مطلوبش ميرساند و با جاذبههاي خود و ربايشهايي كه از جان مؤمنان به پيامبر و قرآن ميكند، آنان را از شقاوت ابدي و نقمتها رها و به بهشت نعمتهاي ابدي وارد ميسازد. در مقابل، كافران به پيامبر، قرآن و پروردگار گرفتار شقاوت ابدي ميشوند.
"وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ" (ابراهيم/2)؛ «و واى بر كافران از عذابى شديد».
"اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ". (بقره / 275)؛ «خدا سرپرستِ كسانى است كه ايمان آوردهاند؛ از تاريكىها به نور بيرونشان مىبرد. و كسانى كه كفر ورزيدهاند، سرپرستانشان طغيانگرند؛ آنان را از نور به تاريكىها بيرون مىبرند. آنها اهل آتشند؛ آنان در آن ماندگارند».
روشن شد كه چهار مؤلفه (پروردگار، پيامبر، كتاب، انسان و ديگر موجودات مختار) در موضوع تربيت نقش دارند. انسان و ديگر موجودات مختار، با انتخاب ايمان يا كفر ميتوانند مانع تحقّق خواست تشريعي پروردگار شوند.
پروردگار پيروز و ستوده به انسان اختيار انتخاب راه داد و رسول و كتاب را براي دعوت و هدايت آزادانه و انتخاب گرانه او فرستاد.
پيامبر اكرم مردم را به هدايت دعوت كرد.
"قُلْ هذِهِ سَبِيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي" (يوسف: 108)؛ «(اى پيامبر) بگو: «اين راه من است! كه من و هر كس مرا پيروى مىكند، با شناخت، (مردم را) به سوى خدا فرا مىخوانيم».
كتاب دستورنامه دعوت و برنامه كشاندن مردم به نور و صراط مستقيم است.
"فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ * لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ" (تكوير / 28 ـ 26)؛ «پس به كجا مىرويد؟! * آن (قرآن) جز يادآورى براى جهانيان نيست * براى كسى از شما كه بخواهد به (راه) راست برود».
اين كتاب آسماني شامل همه محتواي مورد نياز براي رسيدن انسان به كمال و سعادت است، به گونهاي كه پروردگار در كنار تصريح به جامعيت قرآن (نحل / 89)، بر حفظ آن از تحريف (حجر / 9) تأكيد و هر گونه احتمال دخالت پيامبر اكرم را با تهديد شديد مردود اعلام كرد.
"تَنزِيلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ * وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنكُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ" (الحاقه / 43 ـ 47)؛ «[قرآن] فرو فرستادهاى از سوي پروردگار جهانيان است * و اگر (بر فرض) برخى سخنان را به ما (به دروغ) نسبت مىداد * حتماً با دست راست (قدرتمند) او را گرفتار مىساختيم * سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مىكرديم! * و هيچ يك از شما مانع آن (مجازات) نمىشد».
نكته بسيار با اهميت اين است كه تحول ديني و اسلامي تنها در بستر بيآلايش محتواي دين و قرآن به بار ننشست؛ بلكه خداي حكيم اراده فرمود اين محتواي فخيم و ارزشمند با روش ويژهاي به مردم رسانده شود. به همين دليل قرآن را به روش خاص نازل فرمود و پيامبر را به پيروي دقيق از اين روش مأمور كرد.
"لاَ تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَاْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ" (قيامت / 16 ـ 19)؛ « زبانت را به آن (قرآن) حركت مده تا در (خواندن) آن شتاب كنى * [چرا] كه جمع كردن آن و خواندنش فقط برعهده ماست * و هنگامى كه آن را مىخوانيم، پس از خواندن آن پيروى كن * سپس در واقع بيان آن (قرآن) فقط برعهده ماست».
تربيت كم كردن فاصله بين توان بالقوه و بالفعل است، متربّي (شخص تربيت پذير) از مبدأ نقص به سوي منتهاي كمال حركت ميكند. در نتيجه وقتي گفته ميشود خدا تربيت ميكند، منظور اين است كه خدا بستر لازم را براي رشد و شكوفايي انسان فراهم ميكند و از جمله به زدودن آفتها ميپردازد.
عمل تربيت، دفعي و آني نيست؛ بلكه نيازمند تدريج، تكرار و توزيع اقدامات در تمام دوران تربيت است. آيا ميشود مواد لازم براي رشد جسمي يك گياه از جمله آب، مواد كافي، نور را كه در يك دوره 30 ـ 40 ساله به پاي درخت ريخت در يك لحظه و يك مرحله به دانه خوراند و آيا از قضا سكنجبين صفرا را فزون نميكند؟!
روشن است كه هيچ كشاورزي با زراعت خود و هيچ مادري با نوزادش چنين برخورد نميكند، لذا تربيت و شكوفايي همهجانبه و كمالبخش و سعادت آفرين در ذات خود اقتضاي تدريج و توزيع منابع براي شكوفايي را دارد.
به همين دليل خداوند در آيات سوره قيامت پيامبر را كه مأمور تحول جامعه عرب معاصر خود ـ به عنوان جامعه مثال و نمونه قرار داده بود، مأمور ميكند در ابلاغ محتواي دين، تابع دفعات نزول و نزول تدريجي آيات باشد و بر اين روش حكيمانه سبقت نگيرد يا در آن عجله نكند.
شاهد اين معني سبك عجيب و ويژه قرآن در آموزش معارف است. اصول و فروع معارف سترگ قرآني همچون توحيد ذات، صفات، افعال، ربوبيت و الوهيت، عدل، قدرت، علم، رحمت و ديگر صفات الهي نه به طور يك جا و نه به شكل تك موضوع در قرآن آمد؛ به مثل توحيد ذات همراه با ديگر موضوعات مربوط به شناخت خداوند به طور يك جا در قرآن نيامد؛ همچنان كه حتي بحث توحيد ذات نيز تجيمع نايافته و متفرق است و در مناسبتها و موقعيتهاي گوناگون و به تدريج بيان شد؛ به گونهاي كه بيان ديدگاه قرآن در اين موضوع و موضوعات مشابه نيازمند مطالعه تمام آيات مرتبط و تجميع آنها دارد.
توجيه كننده اين تنوع و توزيع همان «هدف تربيتي» است. به عبارت ديگر تربيت اين تنوع و توزيع را اقتضاء ميكند.
جامعه معاصر پيامبر، گروه نمونهاي بود كه مورد تربيت قرار گرفت، البته اين گروه و سطح نياز آن، تمام موجودي تربيتي قرآني نبود، بلكه قرآن اصول جاودانه و ظرفيت تحول آفرين خود را از راه تربيت فاخر و عميق جامعه اوّل بيان فرمود. همچنان كه قواعد رياضي از با بيان چند مثال در اختيار شاگرد قرار ميگيرد و او با اين قواعد علاوه بر حل آن چند مسئله، توان حل تمام مسائل مشابه را نيز مييابد.
سرّ وجود ظهر و بطن، محكم و متشابه و اصرار بر جري و تطبيق قرآن در كنار تفسير آن، ريشه در چنين ظرفيتي دارد.
پيامبر اكرم براي خارج كردن چنين جامعهاي از تاريكيها به نور و نيز دريافت و رساندن برنامه عظيم قرآن و سنت به همه انسانها تربيت شد و جامعه معاصرش نيز براي رفع موانع و پذيرش برنامههاي تربيت اسلامي آماده شد. اين دو مورد به طور عمده با نزول قرآن تحقق يافت.
پيامبر اكرم پس از آمادگي و احراز صلاحيتهاي لازم براي بر دوش گرفتن اصل رسالت، به تناسب برنامههاي جديد تبليغي، و چالشها و مصائبي كه با آن روبهرو ميشد، مشمول خطابهاي الهي ميشد.
"فَلاَ تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ " (قلم / 8 ـ 9)؛ «پس از تكذيب كنندگان اطاعت مكن * (آنان) سستى كردن تو را و سستى كردن خود را آرزو مىكنند».
"يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً " (مزمل / 1 ـ 2)؛ «اى جامه [به خود] پيچيده! * شب را، جزاندكى به پاخيز».
"وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً "(مزمل / 8)؛ «و نام پروردگارت را يادكن، وكاملاً به او دل ببند».
"يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَلاَ تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ * وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ " (مدثر / 6 ـ 1)؛ «اى جامه خواب به خود پيچيده! * برخيز و هشدار ده * وپروردگارت را بزرگ شمار * و لباست را پاك كن * و از پليدى دورى كن * و منّت مگذار درحالى كه فزونى مىطلبى».
"إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ "(كوثر / 3 ـ 1)؛ «در حقيقت ما به تو (نيكى) فراوان عطا كرديم * پس براى پروردگارت نماز گزار و (شتر) قربانى كن * [چرا] كه فقط (دشمن) كينهتوز تو بريده نسل است!».
خداوند در كلامي جامع مراقبت مستمر از پيامبر در برابر چالشها را چنين توضيح ميدهد:
"وَلاَ يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيراً "(فرقان / 33)؛ «و هيچ مثالى براى تو نمىآورند جز آنكه با (جواب) حق و بهترين تفسير [به سوى] تو آييم».
همين موضوع در مورد جامعه معاصر نزول قرآن اتفاق افتاد. قرآن گام به گام آنها را به پيش برد. براي مثال:
در يك مرحله رسول خود را مأمور آشنا ساختن مردم با پروردگار شايسته كرد.
"اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ "(علق / 3 ـ 1)؛ «بخوان به نام پروردگارت كه (همه چيز را) آفريد * انسان را از (خون بسته) آويزان آفريد * بخوان در حالى كه پروردگارت ارجمندتر است».
در نوبت ديگر وي را به ايجاد دغدغه در مردم و هشدار به آنان در كنار بيان كبريايي همان پروردگار مأمور كرد.
"قُمْ فَأَنذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ " (مدثر / 2 ـ 1)؛ «برخيز و هشدار ده * وپروردگارت را بزرگ شمار».
به همين ترتيب گامهاي اساسي بناي شخصيت فردي و اجتماعي آنان را بر مبناي خواست الهي كه در قرآن ظهور مييافت، بنا نمود.
اين معاصران رويارو با عقائد باطل و خرافي، و رفتارهاي جاهلانه در همه ابعاد بودند و قرآن به اصلاح آنها همّت گماشت. يك جا عقائد باطل آنها در مورد خدا را نقد كرد.
"لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ " (اخلاص / 4 ـ 3)؛ « نه زاييده و نه زاده شده است * وهيچ كس براى او همتا نبوده است.»
" أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى * أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزَى" (نجم / 19 ـ 22)؛ « و آيا اطلاع يافتيد از (بتهاى) لات و عزّى * و منات (بت) ديگرى كه سومين است * آيا فقط پسر براى شماست و فقط دختر براى اوست؟! * در اين صورت آن تقسيمى ناعادلانه است».
"أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى * وَأَعْطَى قَلِيلاً وَأَكْدَى * أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى * أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى * وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى * أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى * وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى * ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى" (نجم / 41 ـ 33)؛ «و آيا ديدى كسى را كه روى برتافت ؟! * و اندكى عطا كرد، و (بخشش را) قطع كرد! * آيا دانش نهان فقط نزد اوست و او مىبيند؟! * يا از آنچه در كتابهاى موسى است با خبر نشده است؟! * و (نيز از كتابهاى) ابراهيمى كه (به پيمانش) وفا كرد * كه هيچ باربردارى بار سنگين (گناه) ديگرى را برنمىدارد * و اينكه براى انسان جز كوشش او نيست * و اينكه كوشش او در آينده ديده مىشود * سپس با جزاى كاملتر به او پاداش داده مىشود».
نمونههاي فراواني از برخورد با فرزند كشي، طواف عريان گِرد كعبه، ورود به خانهها از پشت هنگام پوشيدن لباس احرام، ممنوع كردن زنان از ارث، طلاق با روشهاي غلط نظير ظهار، در قرآن آمده كه بر خوانندگان عزيز پوشيده نيست.
قرآن به مناسبت تربيت و گذراندن پيامبر اكرم از چالشها و بحرانها و به دليل زمينهسازي براي اصلاح و تربيت مردم، به تدريج نازل شد و در هر نوبت، آياتي برابر با نياز پيامبر يا مخاطبان فرود آمد. قرآن به اين حقيقت چنين اشاره ميكند:
"وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ" (فرقان / 32)؛ «و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: چرا قرآن جُملگى يك (باره) بر او فرو فرستاده نشده است؟! اينگونه [قرآن را به تدريج فرو فرستاديم] تا دل [سوزان] تو را بدان استوار گردانيم».
"وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلاً "(اسراء / 106)؛ «و قرآن را (آيات)ش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را [به تدريج] كاملاً فرو فرستاديم».
با عنايت به آيات بالا معلوم ميشود نزول تدريجي آيات و قرائت همراه با درنگ، حكمت اصلاحي و تربيتي دارد كه هم پيامبر را در مسير دعوت، به ثبات قدم بيشتر ميرساند و هم مردم را براي پذيرش برنامه اصلاحي و تربيتي آماده ميسازد.
بهترين روش كشف نظام تربيتي قرآن و بلكه اسلام، مطالعه درون قرآني است. تربيت ديني فرد و جامعه در دستور كار قرآن قرار دارد و اگر امروزه علاقهاي به شناخت اين روش تحول آفرين هست ـ كه از نظر فردي سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و نظاير آنها و از نظر اجتماعي جامعهاي را كه موجب ابهت و تعجب زارعان و غيظ و خشم كافران "يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ"، (فتح / 29) است، تحويل داده ـ چارهاي جز مطالعه سير نظاممند نزول آيات و سورهاي قرآن نيست.
ميدانيم كه ترتيب چينش سورهها در قرآن موجود موافق با ترتيب نزول آنها نيست، بنابراين براي كشف روش تربيتي قرآن نميتوان از ترتيب مصحفي بهره برد؛ بلكه بايد چينش نزول طبيعي سورهها و آيات را پيگير شد. بنابر همين حقيقت بايد سراغ جدولهاي روايي در ترتيب نزول سورهها رفت و در صورتي كه احياناً ميان اين جدولها اختلافاتي باشد، با مطالعه دروني سورهها به حقيقت نزديك شد.
1ـ در جدولهاي ترتيب نزول سورهها نبايد اساس را بر معادلات و چينشهاي تخميني و مورد پسند خود بگذاريم. براي مثال طول آيات را دليل بر سال نزول آيات ندانيم، بلكه آنچه در اين مرحله لازم است، كنكاش در نقلهاي تاريخي و روايي و بررسي صحت و سقم آنها و كشف شواهد صدق بر بهترين آنهاست، زيرا چينش ويژه سورهها راه كشف روش ويژه خداوند در انتقال مفاهيم به جامعه است و اين مهمّ از نزول تدريجي سورهها، به همان گونه كه اتفاق افتاده، به دست ميآيد. جدولهاي ترتيب نزولي كه حاصل گمانهزنيهاي اجتهادي محقق باشد، اعتبار دستآوردهاي محقق در كشف و استخراج روش را مورد ترديد جدي قرار ميدهد.
2ـ نكته ديگر آن كه كار محقق با كشف و استخراج روشهاي تحول ديني در قرآن به پايان نميرسد. گفتم تحول ديني ـ تربيتي مؤلفههايي دارد كه دست كم دو مورد آن ـ وضع جامعه مورد تحول و صلاحيتهاي مربيان ـ در همه شرايط يكسان نيست.
كار مهمي كه پس از استخراج و كشف روش خاص تحول آفرين قرآن در جامعه عربي معاصر نزول لازم است، تطبيق اين روش بر شرايط جوامع امروزي است. همان گونه كه تطبيق و جري محتواي آيات بر افراد و جوامع امروز نيازمند دو دانش است؛ آشنايي كافي و كامل از محتواي قرآن و شناخت دقيق و همه جانبه افراد و جوامع امروز. در پرتو چنين دانشهايي، اطمينان از جري و تطبيق محتوا حاصل ميشود. در مورد تطبيق و جريِ روشهاي تحول نيز مطلب از همين قرار است و محققان بايد با مطالعه دقيق روشِ تحولي كه در صدر اسلام اتفاق افتاد و سپس آگاهي كامل از وضعيت ديني جامعهاي كه موضوع تربيت قرار ميدهند، به تطبيق و جري روش قرآني براي ايجاد تحول اقدام كنند.